هفته‌ی اول کار را چه‌گونه گذرانده‌اید؟

اکتبر 9, 2010

بعله من بالاخره کار جدیدم را شروع کردم، و کلی جلوی خودم را گرفتم که نیایم ژست بگیرم که بالاخره دانشگاه تمام شد و از این حرف‌ها. کار جدیدم مثل شروع کردن یک تز دکترای جدید است، روی دور تند. مثلا هر سه ماه یک تز انجام بدهی، و حقوقت هم به کیفیت کارت بستگی داشته باشد. وقتی برای مصاحبه آمده بودم ـ‌ چند ماه پیش ـ پانزده نفری مشغول کار بودند. دوشنبه که رفتم فهمیدم با من چهارنفریم، دو نفر هم از دور کار می‌کنند. باقی جانشان را گرفته‌اند و فرار کرده‌اند. چرا؟ چون کار نسبتا سخت است، شرایط کار سخت است، محیط کار سربازخانه‌ای است، و حقوق ماهانه نسبتا کم است و کلا تمام مزایای کوچک و بزرگ کاری مثلا پرداخت یک‌چهارم تا نصف هزینه‌ی رفت‌وآمد که طبق قانون برعهده‌ی شرکت است کلا تعطیل.

ولی من در مجموع از همین اول از شرایط راضی ام. تقریبا دنبال هم‌چین کاری می‌گشتم که مجبور باشم تنبلی را کنار بگذارم و منظم بشوم و مثلا نوشتن یک مقاله را چندقرن طول ندهم. از این‌که کارمند ساده باشم و به جای دستوردادن و مدیریت‌کردن یک کاری را تا ته انجام بدهم و به جزئیاتش برسم خوش‌حالم، یا حداقل الان این‌طور ام. از این ماجرا هم که وقت کار فقط کار است و گودر و اخبار و ای‌میل و هرچیز دیگری فیلتر است بدم نمی‌آید.

نگرانی بزرگم هم‌چنان این است که کار و زمان‌ کار بشود کل زندگی. که بشوم کارمندیان. وسط هفته زود خودم را برسانم خانه و خودم و کارشناس‌های تله‌ویزیون فرانسه تکرار کنیم که خسته‌ام و کم‌بود خواب دارم و آخر هفته‌ها هم مجبور باشیم کارهایی را انجام بدهیم که وسط هفته نمی‌شود: خرید و بسته از پست گرفتن و کلاس رفتن. دوست ندارم با سر شیرجه بزنم در ماتریس.

حالا من هم به جمع دیوانه‌هایی که توی این شرایط کار می‌کنیم اضافه‌ شدم. من حتا مدارجم از هم‌کارهایم در شرکت بالاتر است، چون یک پیش‌نهاد کار دیگر را که شرایطش قرینه‌ی کار فعلی ‌بود: حقوق بالاتر داشت، تعطیلات و فراغتش بیش‌تر بود و مسوول بخش بودم را کنسل کردم و آمدم سراغ این‌کار. علتش را هم که عرض کردم: دیوانگی. تازه اجبار بیرونی‌ام هم به‌شدت کم‌تر از بقیه بود.

پی‌نوشت: آمده‌بودم فقط غر بنویسم از این که در یک شرکت انفورماتیک کار می‌کنم که کامپیوترهای قراضه و ویندوز دوهزار و مونیتورهای عتیقه و موس و کی‌بورد پ اس دو دارد و ساعتش کارش فیکس است و تعداد بارهایی هم که می‌توانی بروی دست‌شویی یا سیگار بکشی یا تلفن جواب بدهی را در قرارداد نوشته‌اند و امضا گرفته‌اند. آمده بودم بنویسم هفته‌ی اول کار چگونه من را گذراند.

پی‌نوشت دو: رونوشت به رفیق عزیزی که دارد می‌آید به‌مان ملحق شود.

3 Responses to “هفته‌ی اول کار را چه‌گونه گذرانده‌اید؟”


  1. سلام
    تازه شروع کردم خوشحال میشم اگه بتونم رد پایی ازت توی آبادیم پیدا کنم

  2. امید Says:

    سلام . جالب می نویسید .


  3. آقا سلام.
    راستي فرانسه چه خبره؟
    اينطور که تلويزيون جمهوري اسلامي مي‌گه ظاهرا همه در اعتصاب و گرسنگي به سر مي‌برند. واقعن اينجوريه؟
    البته مي‌دونم که روغن داغش را زياد مي‌کنند ولي خبرهاي بي‌بي‌سي هم کمابيش همينهاست.

بیان دیدگاه